محمدرسول یزدیان رتبه دوم رشته ریاضی در کنکور امسال از شهر قم در گفتوگو با خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، اظهار داشت: بنده متولد سال ۷۷ بوده و پدرم عضو هیئت علمی دانشگاه و مادرم آموزگار است.
وی افزود: قبل از کنکور تصور میکردم که رتبه زیر ۵ را کسب کنم اما زمانی که در کنکور شرکت کردم، تصوراتم به هم خورد و احساس میکردم که رتبه بالاتری را کسب کنم در هر حال به هیچ عنوان انتظار کسب رتبه دوم کشور را نداشتم.
یزدیان در پاسخ به این پرسش که در کدام مدرسه تحصیل میکردید، عنوان کرد: در مدرسه استعدادهای درخشان شهر قم تحصیل میکردم.
رتبه دوم کنکور ریاضی سال ۹۴ ادامه داد: به داوطلبان کنکور توصیه میکنم تا آرامش خود را حفظ کرده و به خدا توکل داشته باشند و حتماً با یک برنامهریزی به صورت جرئی درس خواندن برای کنکور را آغاز کنند. گوش دادن به دروس در کلاس درس نیز بسیار تأثیرگذار است. بنده در طول سال تلاش میکردم تا دروسی را که معلمان در کلاس درس آموزش میدادند به خوبی گوش کرده و متوجه شوم، پس از آن در خانه تست میزدم.
وی گفت: از اوایل تیر سال گذشته برای قبولی در کنکور شروع به درس خواندن کردم و به مدت یک سال به طور میانگین روزانه ۶تا۷ ساعت درس خواندم.
یزدیان افزود: به هیچ آموزشگاه و کلاس کنکوری نرفتم و فقط دو یا سه بار در کنکورهای آزمایشی شرکت کردم. همچنین تلاش کردم تا در امتحانات نهایی سال سوم دبیرستان نمرات خوبی را کسب کنم چرا که سوابق تحصیلی در قبولی کنکور سهم ۲۵ درصدی دارد.
وی در پاسخ به این پرسش که چه رشتهای را برای دانشگاه انتخاب خواهد کرد؟ بیان کرد: احتمالاً برق دانشگاه شریف یا بیوتکنولوژی دانشگاه تهران را انتخاب کنم.
گروه آزمایشی : علوم تجربی
رتبه علوم تجربی در منطقه :1
رتبه منحصرا زبان در منطقه :14
تعداد آزمون :56
سابقه در کانون :3سال
میانگین تراز کانون :8467
رشته تحصیلی :چهارم تجربی
نام پشتیبان : ----
نام مدرسه :فرزانگان
1کشوری
مشخصات آزمون
میانگین تراز آزمون تابستان : 8471
میانگین تراز آزمون عادی :8467
میانگین تراز نیمسال اول :8430
میانگین تراز نیمسال دوم :8489
گفتگو با سارا همتی رتبه 1 کنکور تجربی 94 از تبریز
خودتان را معرفی کنید؟
سارا همتی هستم از مدرسه فرزانگان شهر تبریز.
از چه سالی در آزمونهای کانون شرکت میکردید؟
از دوم دبیرستان به طور مستمردر آزمونهای برنامهای شرکت میکردم.
در مورد برنامه مطالعهی خود در تابستان پارسال برای دانشآموزانی که امسال در مقطع پیش هستند، توضیح دهید؟
ریاضیات پیش دانشگاهی را در تابستان همراه با مدرسه خواندم و در آزمون ها ارزیابی میکردم. اما در سایر دروس پایه ی دوم را در آزمون ها پاسخ می داد .
چند ساعت را به درسهای پیش یک و چند ساعت را به درسهای سال سوم و چند ساعت را به درسهای سال دوم اختصاص می دادید؟
پایه ی دوم را چون فراموش کرده بودم، احتیاج به تمرکز و مرور بیشتر داشتم ولی پایه ی سوم بعد از امتحانات نهایی احتیاج به مرور نداشتم .
پیش دانشگاهی را هم به اندازه ی همراهی با مدرسه وقت می گذاشتم .
کدام درس را به طور ویژه در تابستان پارسال خواندید؟
فیزیک پایه ی دوم نقطه ی ضعفم بود . با تست زدن و مطالعه عمیق تر و حل مسائل بیشتر توانستم به تسلط برسم .
البته اکثر درسهای پایه ی دوم خصوصاً زیست به دلیل فاصله گرفتن و فراموش کردن به نقطه ی ضعف تبدیل شده بود که با مرور و مطالعه ی مباحث خواندنی تر دوره و یادآوری شد .
توصیه خاصی در مورد فصل تابستان دارید؟
به نظر من دروس سوم بعد از امتحانات نهایی نیازی به مرور و مطالعه ی آن چنانی ندارد . بیشتر به درسهای پیش یک و درسهای پایهی سال دوم که ممکن است فراموش شده باشند، باید پرداخت .
پارسال تابستان در ابتدای سال تحصیلی کدام درس نقطه ضعف شما بود که در طی سال تحصیلی با تغییر روش آن را به نقطه قوت خود تبدیل کردید؟
در درس فیزیک 2 ضعف داشتم ، تمرین و تست حل نکرده بودم و کاملاً مبحثها را فراموش کرده بودم ولی با تست و دوره ی مباحث خواندنی و حل تمرین توانستم، جبران کنم .
آیا پشتیبان ویژه داشتید؟
بله پشتیبان ویژهی من خانم مریم مجردثانی، رتبه 4 کشور کنکور 92 بودند.
تشکر از خاطره سازان
به امید تکرار خاطرات خوشی چون خاطره ی سفر به همدان میمانیم. از همگی شما سپاسگذاریم بابت ساختن این خاطره ی خوب. آقای فتحی میدانیم سختی و گرفتاری های یک زندگی چقدر زیاد است، تحمل کردی و تامل کردی بابت برنامه ریزی این اردو با وجود گرفتاری های شخصی. ما خوش بودیم بدون اینکه هرگز بدانیم موجودی رو به زوال عابربانکت در چه حالی است. آقای جهانگیری قدر دان حضورت هستیم بخصوص دوربین دیجیتالت که سر جمع 10 عکس نگرفت و معاون عزیز آقای احمدی حتی اگر صبح زود ما را جریمه کردی و برپا زدی که حتم داریم مستحق آن بودیم، از شما نیز سپاسگزاریم که همراهمان بودی، تکه کلام های انگلیسیت در خاطرمان میماند. بچه های پاک و صمیمی دبیرستان احمدی روشن بینهایت از شما سپاسگزاریم بابت ساختن این خاطره ی خوب. بی شک اتحاد و همدلی شما بود که لذت این اردو را ماندگار ساخت. هیشه ی ایام در کنار هم همدل باشید که توفیقتان در همدلیتان است. حیفم آمد دو جمله ای در مورد والیبال همدان نگویم. رضا و علی و تیم رقیب میدانم گاهی اوقات با زورگویی و دیکتاتوری تمام از تیمتان امتیاز میگرفتم بر من ببخشید.(قبول دارم از خودم قوی تر شدید خو درست نیست که من از شما ببازم). از بچه های خوب، کم حرف و آرام کلاس اول، بچه های صمیمی و محجوب کلاس دوم و بچه های با مرام کلاس سوم و شلوغ پلوغ های با انرژی پیش دانشگاهی هم تشکر میکنیم. تا سفری دیگر در پناه حق استوار باشید. جوادی پور. مرداد 94
جلسه مشاوره و پرسش و پاسخ کنکور دیشب در دبیرستان نمونه دولتی شهید احمدی روشن شهرستان گتوند با حضور دانش آموزان کلاس سوم برگزار شد که در این مراسم جناب آقای احمدی مسئول کانون توضیحاتی پیرامون نحوه ی برگزاری کلاسها و برنامه ریزی درسی و مطالعاتی ارائه کردند و همچنین علیرضا مهدوی دانشجوی رشته ی دندانپزشکی به سوالات دانش آموزان پاسخ دادند.
غار علیصدر
اولین باری که غار علیصدر را از نزدیک دیدم مربوط به دوران دبیرستانم بود و دست تقدیر امروز بار دیگر با گروهی از دانش آموزان دبیرستانی ما را بهم رساند. هر چند که تعدادی از بچه ها قبلا از این مکان دیدن کرده بودند لیکن حضور گروهی با دانش آموزان و دوستان از آن فرصت هایی است که کمتر نصیب میشود و نباید آن را از دست داد. از ابتدای اردو تا آن لحظه تمام حرکات و سکنات بازیگران فیلم اخراجی ها را میشد در انتهای اتوبوس، جایی که حامد، سینا، بهنام، شهریار،رضا، مسعود و ... مستقر شده بودند در چهره شان دید. از خواببدن های بی موقع و بد فرم و غیب شدن های ناگهانی تا جیغ و داد و خنده های سرسام آور. قطعا ماشین شهرداری برای جمع آوری پوست تخمه باید ساعت 9 هر شب سری به انتهای اتوبوس ما میزد. مطابق انتظار لحظه ورود به محوطه ی غار اخراجی های 4 از نظر غیب و تا لحظه برگشت ظهور کردند – امیدوارم هر جا بودند خوش گذرانده باشند-
فله ای و گروهی به دنبال آقای فتحی به راه افتادیم تا گیشه ی فروش بلیط را بیابیم. بگذریم که جناب مدیر به عمد چندین مسیر تکراری ما را به دنبال خود از این سو به آن سو میکشاند و حسابی ما و بچه ها را سرکار میگذاشت. سالن ورودی انتظار کمی طولانی شد نه از آن جهت که جلیقه ای NXL متناسب با قد و قواره رضا یافت نمیشد بلکه تعداد زیاد نفرات حاضر در سالن و تحویل جلیقه باعث اتلاف زمان شد. با سیمایی غواص وار عازم غار شدیم! از این جای ماجرا کمی از بچه ها عقب افتادم و شاید نفر آخر ورودی بودم که تنها انعکاس فریاد "آهای گل" بچه ها را از مسیر پر پیچ و خم و سرد غار توانستم بشنوم. از آنجایی که اسم امیرمحمد با تاخیر عجین شده بود آخرین قایق به رانندگی او نصیب گروه ما شد و تا انتهای مسیر دریغ از یک سبقت نصف و نیمه. هر چند که مظلومین گروه یعنی مهدی کرمی، زاهدی، سرداری و ... همراهم بودند که به ندرت کلامی از زبانشان شنیدم، ولی راننده ترک زبان گروه با پرحرفی تمام همه جوره جور آنها را کشید. در گروه جلوی ما قایق هر دو رضا ظاهرا با بد سلیقگی تمام انتخاب شده بود چرا که وزن زیاد این دو باعث شده بود قایق نگون بخت تا لبه ها در آب فرو رود و حرکتی لاک پشت وار داشته باشد_بیچاره راننده قایق_ که خوشبختانه تا انتهای مسیر به خیر و خوشی گذشت. بازار عکس سلفی و فیلم داغ داغ بود و ما نیز توسط عکاس معروف گروه_ علیرضا_ عکسی به یادگار گرفتیم که به نظر علاقمندان نیز رسید. مسیر برگشت طولانی تر از حد انتظار و همراه با پیاده روی بود. و پس از حدود 2-3 ساعت عازم لالجین شهر سفال شدیم که اوج بی علاقگی بچه ها را میشد از چهره و حرف هایشان استنباط کرد و این بی علاقگی تا آن جا پیش رفت که اگر درایت آقای احمدی نبود شاید تنش و درگیری بین دانش آموزان و یکی از اهالی و فروشندگان همان منطقه رخ میداد و این موضوع باعث شد بدون خرید هیچ گونه سوغاتی عازم همدان شویم. و اینگونه بود ماجرای alisadr cave