تاوان رشد فرهنگ
نهال های کاشته شده ی خیابان مان را که درست در دو طرف درب خروجی پارکینگ ساختمانم به هوای سایه بان ماشینم کاشته بودم، هر باری که ابراز وجود و قد علم میکردند، طعمه چهارپایان همسایه ی خیابان همجوارم میشدند. طوری که روزانه آذوقه شان از درختان همسایه ها تامین میشد. یادم هست برای چهارمین یا پنجمین بار مستاصل و البته خشمگین که برای شکوه، دم خانه ی همسایه مراجعه کردم پسرش با خنده به من گفت غمین مباش فلانی، اینها تاوان فرهنگ است که میپردازیم. بله با این جوابش خشمم را فرو نشاند.
بله ... تاوان میدهیم تا فرهنگش جا بیفتد. فرهنگ اینکه یاد بگیریم خانه محل نگهداری دام و ستور نیست و درخت سایه اش بر سر همه ی ماست و آزارش ندهیم.
وقتی مجال اظهار نظر در وبلاگ مدرسه برای همه دانش آموزان فراهم شده امیدواریم دانش آموزان تفاوت نقد و اهانت را لحاظ کنند. نقدها را میپذیریم، میدانیم گاها اشتباه داریم، در حد توان اصلاح میکنیم. هر چند گاهی(به ندرت) در لابلای این نظرات طعمه ی اهانت نیز میشویم. چشممان را بر این اهانت های سهوی! میبندیم تا فرهنگ نقد و اظهار نظر جا بیفتد!
همیشه برای رشد فرهنگ باید تاوان داد!