امتحان زیست دهم؛ رستگاری در هشت و سی دقیقه
بازگشت
با این امتحان برگشتیم به 16 سالگی. به امتحان پایانی، به استرس شب آخر، به فراموشی های قبل از امتحان، به لحظه های تقلب، گوشه چشمی به برگه اکبر. حسادت به نمره ی اصغر.
16 سالگی
بدانید تا زنده ایم فرآیند یادگیری در جریان است.کشتی ما هنوز به گل ننشسته. پس از سالهای زیادی که از دوران تحصیلم گذشته بود، هیچگاه فرصتی دست نداده بود که بار دیگر در قالب یک دانش آموز قرار بگیرم. آنقدر صندلی معلم بودن و از بالا نگاه کردن برایم عادی شده بود که دیگر درک واقعیت های استرس دانش آموزان به هنگام امتحان برایم کمرنگ شده بود. دوست داشتم اینبار با تمام وجود صندلی پاک دانش آموزی را حس کنم. دوست داشتم لذت نمره ی بالا را دوباره بچشم هر چند، نمره، دوئل و رقابت با عباس کاملا ساختگی بود و بهانه ای بیش نبود. از چند روز پیش حسابی تدارک امتحان را دیده بودم.
عطر خوش برگه ی امتحان
امروز ساعت هشت و سی دقیقه ساعتی برگشتم به 16 سالگی. بوی عطر خوش برگه ی امتحان. بارم های دلنشین دو نمره ای. موفق باشید های انتهای برگه. نام و نام خانوادگی هایی که تنها بازماندگان همان دوران هستند. لحظه های خوش همهمه ی امتحان. ندای اتمام وقت توسط مراقب.
بارها همکارانم به دعوت من و با لباس ورزشی برمیگشتند به جوانی و 16 سالگی. اینبار من با امتحان زیست برگشتم به 16 سالگی.
اصلا این چه کاریه؟
به قول آقای فردوسی پور و تکه کلام جدیدش "اصلا این چه کاریه؟"
فلسفه ی امتحان زیست دادن را در پاراگراف بالا توضیح دادم. تجربه ی نسبتا خوبی بود. در اصول مربیگری بارها به مربیان توصیه میکنند، هر از چند گاهی پا به پای شاگردانشان تمرین کنند، تا فشار تمرین، بالا رفتن های ضربان و ... را با تمام وجود حس کنند. اینبار من نیز امتحان را حس کردم. ساعتی درس زیست را با تمام وجود درک کردم. ساعت های ناکافی تدریس. انظباق مفاهیم آن با سطح سنی دانش آموزان. تجربه ی خوبی بود.
عباس
عباس را از دوران راهنمایی میشناختم و معلمش بودم. و به واسطه دوستی با دایی اش که همکارمان نیز هست آشنایی ویژه تری نسبت به او داشتم. دانش آموزی ممتاز مثل خیلی از دانش آموزان دهم تجربی. اینکه عباس واسطه این امتحان شد، هیچ دلیل خاصی نداشت. شاید دوئل های بعدی نوبت دیگران نیز شود. ریاضی و زبان خارجه در صف این دوئل هستند.
آقای مهدی زاده و آقای تاجدی
هر دو فوق العاده هستند. آقای تاجدی با جدیت و سختگیری خاص خودش و آقای مهدی زاده با اخلاق بسیار نیکو و نگاهی دلسوزانه. هر دویشان هم سن و هم سابقه و البته هم رشته.
نمره ی من
نمره مهم نبود. آقای محمودی بخاطر گرفتاری پیش آمده ناچار به ترک زود هنگام کلاس بود و من نیز باید به سرعت پاسخ سوالات را میدادم. حقیقت امر برای دلنشینی این تجربه برای نمره ی بیست خوانده بودم. پاسخ ها را نیز بلد بودم. خطای من ناشی از خطای سرعت پاسخگویی بود. باور کنید.
نمره ی من 18.5 شد- البته روی 25 صدم کسری آن نیز اختلاف نظر وجود دارد-. تصحیح کننده ی امتحان آقای تاجدی بود و نمره ی پایان کار، به خط آقای محمودی نوشته شد.
تصحیح کردن های هر دو دبیر زیست با دقت است. با نگاه کلی به برگه عباس، احتمالا باید او را برنده ی این دوئل بنامم. دست هایم به علامت شکست بالا نیست چرا که تجربه ی پیروز مندانه ای داشتم.
حامد تاجوند
خیلی زود نوشتم و برگه را تحویل آقای مهدی زاده دادم.اولین برگه ی امتحان را که از بچه ها تحویل گرفتم و سری به علامت افسوس تکان دادم با تکه پرانی حامد خنده کلاس را فرا گرفت. حامد میگفت افسوس من بخاطر غلط نوشتن پاسخ هاست.
مهدی خدابخشی
مهدی حتما میداند که سختگیری باعث رسیدن حق به حق دار خواهد شد. در پاسخ به سوالش همین توضیح کوتاه کافی است. مهدی از ورزشی های ممتاز دهم تجربی است.
تشکر
زنگ پایان امتحان و باز جاری شدن در سن خود و دغدغه های یک معلم.
تشکر پایانی از آقای مهدی زاده و تاجدی و دانش آموزان نمونه ی کلاس دهم تجربی که رفته رفته خود را به اثبات رسانده اند. جوادی پور