فرهنگ سوخته
شهادت مظلومانه ی تعدادی از آتش نشان های فداکار کشورمان تلنگری هزار باره بود بر ما، که سالهاست عبرت گرفتن را فراموش کرده ایم. سوختن و دفن شدن مظلومانه ی این شهیدان در زیر آوار، زبانه های سوختن فرهنگ ما را بیش از پیش نمایان ساخت. بیش از این بارها شاهد شعله های سوزناک زبانه های این آتش بودیم. از موبایل به دستان بیشماری که غرق شدن و جان دادن دو دانشجو را در دریاچه ی ارومیه به تصویر میکشیدند و سلفی های وقیحانه در مراسم تشییع و تدفین تا عکس از جنازه ها در درون قبر، بارها سطح نازل فرهنگ ما را نمایان ساخت و دل خیلی ها را سوزاند و عجیب اینکه باز گستاخ تر و بی پرواتر تخته گاز به جلو میرانیم. هر بار در پی برانگیخته شدن احساسات و عواطف کلی مقصر شناسایی میکنیم و کلی ایده و راهکار ارائه میدهیم اما تنها برای یک هفته باز بر روی همان غلتک فرهنگ سوخته طی مسیر میکنیم. همین دیروز بود که مرحوم حمید چراغی ها غرق شدند و کلی تز برای افتتاح استخر و راهکار برای جلوگیری از وقوع چنین حوادثی ارائه شد اما با گذشت تنها دو سه هفته به دست فراموشی سپرده شد تا حادثه ای دیگر و برانگیخته شدن احساساتی دیگر. همه ی ما مقصریم، تقریبا هیچکدام از ما حاضر نیستیم از خودمان شروع کنیم و یکبار برای همیشه اعتراف کنیم که فرهنگمان نیاز به بازنگری کلی دارد. خواستم متنم را در چند صفحه بنویسم اما چه سود حرف هایمان بسیار است و عمل کردنمان سخت ... جوادی پور
من زیر آوارم
هر روز پاییزه ،هر هفته پاییزه،هر ماه پاییزه،هر سال پاییزه