کاش من هم یک عکاس بودم
کاش من هم یک عکاس بودم
جوادی پور
خداییش گاهی وقتا فقط دوربین به دست میگیرمو عکس میندازم و الا چیز زیادی از عکاسی نمیدونم. یکی از علایقم اینه که فوت و فن عکاسی رو یاد بگیرم ولی علمم خیلی کمه واسه این کار. همیشه هم از دیدن کار عکاس ها لذت میبرم. همین ضیاء الدین خودمون مهارتش ده ها برابر منه توی عکاسی. یکی از آشنایان توی شهرستان های همجوار میگفت که توی یه ارگان مشغول به کار شدم و چون اواسط سال بهشون ملحق شدم، پستی که بدردم بخوره برام پیدا نشده. میگفت یکی از جاهایی که بهم پیشنهاد دادن اینه که بایستی از مراسم ها و ... عکس بگیرم. با اکراه میگفت بهشون گفتم در شان من نیست دوربین دستم بگیرم و خودمو کوچیک کنم. به این بهونه چندتا نکته رو برا دانش آموزا یادآوری کنم که روزی دچار این سوء تفاهم های خطرناک نشن تو زندگیشون.
اولا اینکه عکس گرفتن یه هنره. هر کسی میتونه دوربین دستش بگیره و عکس بندازه ولی نمیتونه عکاس بشه، چون کلی تخصص میخواد. اینکه از یه مراسم شادی، از تدریس یه معلم، از شادی یه دانش آموز و ... عکس بگیری کلی لذت داره و کلی هم تخصص میخواد.
دوما عکس گرفتن یه افتخاره. حقیر از اینکه گاها در مراسم های مدرسه دوربین به دستم میگیرم بینهایت خوشحالم. با اینکه توی عکس هایی که تو وبلاگ درج میکنم حضور ندارم ولی توی جای جای تصویر، حضور خودمو حس میکنم. به زعم اشتباه اون دوستمون، نه تنها احساس کوچیکی نمیکنم که احساس میکنم به منزلتم اضاف هم میشه. چه افتخاری بهتر از اینکه در راه علم گام برداری ولو با یه عکس. پس توی هر ارگانی اون عکاسش باید مفتخر باشه به کارش.
سوما همولایتی هایی که دوست دارن یه شبه پشت میز ریاست بشینن، جدا به بیراهه میرن. بایستی اصول رو پله پله برن. شک ندارم افرادی که یه شبه دنبال پست و مقام میگردن، پیدا کردن دکمه ی اینتر روی کیبورد هم براشون دشواره چه برسه به عکاسی و پست و مقام. البته بعدا به پست و مقامشون که رسیدن عکس های زیادی از میز ریاستشون میگیرن.
جان کلام اینکه عکاس ها انسان های ارزشمند و شریفی هستن. هنرمند هستن. خاطره ساز هستن. کاش همه ما هم روزی یه ذره از این هنر دشوار رو یاد میگرفتیم و تصویر زیبایی از انسان بودنمون نمایش میدادیم.