روایت فتح؛ گزارش تصویری از کسب عنوان قهرمانی استان در رشته ی فوتسال
با وجودی که دستم خسته است ولی سعی میکنم توی کلماتم انرژی بیارم، اگه غلط غلوط توش بود تحمل کنید. تا کسب این مقام داغ داغه مینویسم تا حداقل شمای خواننده ازخوندن این مطلب و دیدن عکس دوستات خسته نشی و تو خوشحالیشون شریک بشی. هر چی باشه شما هم جزو این شهرستانی و احتمالا عضوی از این مدرسه. کار گروهی، مقام گروهی، برد و باخت گروهی. همه چیز برا همه است. یه تیم خوب، یه گروه خوب، یه محله ی خوب، یه مدرسه خوب و یه شهر خوب، توی تمام موارد بالا با هم شریک هستن. کسب این مقام، یه افتخار بود برا کل دانش آموزای شهرستان، بخصوص احمدی روشنی هایی که یواش یواش دارن خم و چم اول شدن رو یاد میگیرن. 15 تیر 95 خیلی از بچه ها میخوان این راه رو ادامه بدن.
ایول آقای جوادی!!
ایول بهنام!!!
ایول سینا!!!
ایول علیرضا!
ایول حسام!!!
ایول علی!!!
ایول شادمهر!
ایول محمد!!
ایول امیرمحمد!
ایول مهدی!!
ایول عرفان
بهتون افتخار میکنیم
سه چهار روزی نیستم و کلا خبر جدید نمیزارم روی وبلاگ. دلیلش اینه که فردا برا انجام کارای مسابقات، اهواز هستم و احتمالا مسابقات تا روز سه یا چهارشنبه ادامه پیدا کنه. کلاس سوم تجربی در جریان باشن که امتحان زمین شناسی که قراره طی دو مرحله انجام بشه، قطعا طبق روال پیش میره. زنگ ورزش فرداشون رو هم احتمالا زبان دارن یا اینکه میرن خونه و برا امتحان آماده میشن. کلاس دهم انسانی هم فعلا معلوم نیست که زنگ اونا هستیم یا نیستیم. در پناه حق
یک یعنی: یه مدرسه که وقتی صبح بی حال و کسل بلند بشی، پات برسه توش، کلی انگیزه و شور و حال بهت دست میده.
یک یعنی: یه معلمی که به هزار امید و آرزو میاد تدریس میکنه، آخر سر برگه ی امتحان رو که تصحیح میکنه، آرزوهاش نقش بر آب میشه.
یک یعنی: یه معاون آموزشی که جز من و اون کسی رو برا تایپ نمرات گیر نمیاره.
یک یعنی: یه دیوار بلند و یه سایه ی کوتاه اون نزدیکی های درب خروجی، که سر پناه خستگی زنگ تفریح منه.
یک یعنی: یه بوفه ی تنها و یه ابوالفضل
یک یعنی: یه سالن بدون کفپوش، یه زنگ ورزش، یه عالمه جیغ داد، یه مسیری که رفتش کلی حال میده و برگشتش ملال آوره
یک یعنی: یه معاون پرورشی و یه سیستم صوتی و یه عالمه نمازخون
یک یعنی: یه دانش آموز ممتاز که ادای کل معلما رو بلده در بیاره
یک یعنی: یه رفیق نیمه راه که منو واسه تقلب تنها گذاشت
یک یعنی: یه دست خسته از تایپ
یک یعنی: یه روز خوب میاد ...
جوادی پور
به بهلول گفتد فلانی هنگام تلاوت قرآن،
چنان از خود بیخودمیشود
که غش میکند...
بهلول گفت: او را بر سر دیوار بلندی بگذارید
تا قرآن تلاوت کند،
اگر غش کرد، در عمل خود صادق است ...